در ولايت ما و كلا در كشور ما، ازدواج را براي مرد به نوعي اسارت و محدوديت و از بين رفتن آزاديهاي مشروع و نامشروع مي دانند، جدا از اينكه اين نظر درست يا نادرست است ، اين شعر طنز به همين ماجرا مي پردازد، به ازدواج
اسيرِ دل
دگر بدست نياري عنانِ آزادي
نوايِ دل به هواي فراش سر دادي؟
شدي اسير دل و چون پرنده در قفسي
بدون کندنِ کوه هم رقيب فرهادي
اسير اين دلِ وامانده اي ولي بي بند
اسارتي همگان رفته اند با شادي
نگويمت که کجا رفتي و چرا رفتي
ولي ز چشمِ بسي در زمانه افتادي
دگر زِ جلسه اهل نظر! برون رفتي
به حرفِ من برسي روزِ بعد دامادي
گروهي اَر که بگويند بهر تو تبريک
ولي به چشمِ گروهي تو پُر ز ايرادي
غم زمانه مخور، راه خود برو جانا
که هست کارِ گروهي هميشه نقادي
براي غير مخوان اين کلامِ مجنون را
چرا که ره ندهندش درون آبادي
شعر: محمدحسين شيباني - مجنون
دانلود شعر اسير دل
درباره این سایت